بلوغ روانی چیست و چگونه به وجود می آید؟قسمت اول
بلوغ روانی چیست و چگونه به وجود می آید؟قسمت اول
بلوغ قسمت اول که می خواهیم در چند قسمت به آن بپردازیم.
سفر کردن از خامی به پختگی روانی
بی تردید نوع فکر و ارتباطات فرد نشان می دهد که وی تا چه حدی به پختگی و بالغ بودن نزدیک شده است.
زیرا رفتار متفاوت تری نسبت به دوران کودکی از خود نشان می دهد.
نوزاد انسان برای بقا و زنده ماندن به مراقبان خویش وابسته است و مرزی میان خود و والدینش نمی شناسد.
بنابراین،کودک تا اوایل سنین نوجوانی به طور طبیعی توانمندی های اندکی دارد.
و حتی هویت و گاهی خود پنداره اش را از والدینش می گیرد.
اما به تدریج و با کسب مهارت و آموزش استقلال و به واسطه مسئولیت هایی که به او می دهند،نقش پذیرتر و جامعه پذیرتر می شود.
به عبارتی،افراد ناپخته وابسته به دیگران هستند؛
آن ها وابستگی و احساس عدم امنیت را که در کودکی داشته اند،همچنان در خویش حفظ کرده اند.
فرد بالغ،امنیت نسبی و قدرت دهندگی دارد.
یعنی فرد،مستقلانه یا مسئولانه برای خود و دیگران امنیت می سازد و در هنگام بحران های زندگی،اوضاع را به خوبی مدیریت می کند،
نه اینکه مانند یک کودک از پس مسئولیت هایی که دارد برنیاید و از دیگران امنیت بخواهد.
مردی را در نظر بگیرید که همسرش به تازگی زایمان کرده است.
او علاوه بر پرستاری و تامین آرامش،بیش از پیش در امور خانه و رسیدگی به نوزادشان به همسرش کمک می کند.
این شخص یک فرد بالغ و امنیت دهنده است؛
نه مانند فردی که با ایجاد تنش و بیشتر کردن چالش در موقعیت های بحرانی،سلب کننده امنیت دیگران باشد.
همچنین یک فرد بالغ،رشد فردی خویش و کسی را که مسئولیتش را به عهده دارد،در نظر می گیرد.
مانند فردی که همچنان که خودش به تحصیل می پردازد یا شغل و هدفی را دنبال می کند،این امکانات را برای همسرش نیز مفید می داند.
همچنین فردی که از بلوغ روانی برخوردار است،توانایی ایجاد تعادل بین دنیای تجرد و دنیای تاهل و تعهد را دارد.
بی شک اولویت او خانواده است.
به طور مثال در برنامه های تفریحی یا ارتباطات اجتماعی،به ترتیب همسر و فرزندان و بعد دوستان و اطرافیانش را در نظر می گیرد،
مرزبندی ها را می شناسد،به فاصله های روانی و فیزیکی یا حریم شخصی اطرافیانش احترام می گذارد،
در اندیشه ورود به قلمرو افراد دیگر نیست و هرگز نمی خواهد دیگران را کنترل کند.
مانند کسی که وسایل و گوشی دوست یا همسرش را بی اجازه بررسی می کند یا در زندگی دیگران سرک می کشد.
به طورکلی،هر فرد باید بتواند حدود و مرزبندی خاص برای خویش داشته باشد.
او نباید مرزهایش را آن قدر باز بگذارد که اجازه بی حرمتی و سوء استفاده به دیگران بدهد؛
یا او نباید مرزبندی هایش را آن قدر بسته به کسی نگه دارد که اجازه صمیمی شدن به کسی ندهد و باعث بی اعتمادی افراطی شود.
…
[post_grid id=”18878″]